وسواس به افکار تکراری، مزاحم، غیرارادی، غیرمنطقی و عامل اضطراب اشاره دارد. هر فکری که این پنج ویژگی را داشته باشد، وسواس نامیده میشود.
زمانی که گفته میشود فردی “درگیر” چیزی است، برای مثال “اسکات درگیر دوستی با جولی است”، بدین معناست که اسکات به طور مکرر و مداوم به جولی فکر میکند. شاید، فکر به جولی همواره به طور مزاحم به ذهن اسکات نفوذ میکند. اما اسکات شاید افکار خود در مورد جولی را غیرمنطقی، غیرارادی یا عامل اضطراب قلمداد نکند. (مگر اینکه وی اضطراب یا ترس از طرد شدن داشته باشد). وضعیت اسکات را میتوان تحت عنوان “شیدایی” توصیف نمود. (توجه داشته باشید که این عبارت در اصل به معنای حماقت و دیوانگی است).
اگرچه شباهتهای متعددی وجود دارد، با این حال، وسواس فکری باید از نگرانی تمایز داده شود. تفاوت اصلی این است که وسواس غیرمنطقی بوده و در نتیجه مربوط به مشکلات واقعی نیست. فردی که وسواس دارد ممکن است بداند که اجاق خاموش است. اما باید چک کرده و از خاموش بودن آن اطمینان حاصل کند. افرادی که وسواس دارند، تمایل دارند به هر چیزی به غیر از وسواس خود فکر کنند.
گذشته نگری
از سوی دیگر، نگرانی به فکر در مورد مشکلات آینده اشاره دارد. اگر نگرانی مربوط به گذشته باشد، گذشتهنگری (rumination) نامیده میشود. نگرانی و گذشتهنگری کاملا غیرارادی نیستند. اگر از فردی پرسیده شود که آیا نگرانی یا گذشتهنگری برای آنها مفید است، پاسخ مثبتی خواهند داد .البته اذعان خواهند کرد که این روند با آسیبهایی نیز همراه است. افراد مبتلا به اختلال وسواس جبری (OCD)، وسواس خود را به صورت کاملا بیهوده توصیف کرده و تمایل دارند از آن خلاص شوند. افراد نگران در کنار گذاشتن نگرانی با مشکل مواجه هستند.
ضروری است بدانید که وسواس هم تراز وسواس جبری نیست. هشتاد درصد جمعیت جهان افکار وسواسی دارند. عاملی که وسواس جبری را تعریف میکند، ترس اختلالی از وسواس است که باعث نگرانی گردیده و با اقدامات وسواسی که به طور غیرواقعی افکار وسواسی را خاتمه میدهند، همراه هستند. به طور کلی، هرچه تمایل فرد به داشتن وسواس کمتر باشد، احتمال بروز وسواس جبری در وی افزایش مییابد. اگر وسواسها به عنوان موارد حاصل از قشر ارتباط مغزی افراد پذیرفته شوند و فرد اهمیتی برای آنها قائل نشود، از آنها هراسی نخواهد داشت- بنابراین فرد در برابر ابتلا به اختلال وسواس جبری محافظت میشود.